اوریانا فلاچی : زندگی نامه ، آثار و تاثیرات

زندگی

نویسنده، روزنامه‌نگار و مصاحبه‌گر سیاسی برجسته‌ اهل ایتالیا بود که به دلیل فعالیت‌های گسترده‌ای که در زمینه‌های مختلف انجام داد، مشهور و شناخته می‌شود. دامنه فعالیت‌های او بسیار گسترده بود و از فعالیت به عنوان یک چریک ضد فاشیست در دوران جنگ جهانی دوم تا مصاحبه با رهبران سیاسی جهان و همچنین نوشتن کتاب‌های مختلف و قلم زدن در نشریات مشهور و معتبر و تبدیل شدن به یک خبرنگار بین‌المللی را در بر می‌گیرد.

اوریانا فالاچی در ۲۹ ژوئن ۱۹۲۹ در فلورانس ایتالیا به دنیا آمد. در زمان تولد او، موسولینی زمام امور را به دست گرفته بود. اندکی بعد، زمانی که اوریانا نه‌ساله بود، آتش جنگ جهانی دوم برافروخته شد. پدر او، از موسولینی نفرت داشت، به همین دلیل وارد جنبش‌های مقاومت زیرزمینی شد و دختر، در این دوران به پدرش کمک‌های بسیاری کرد. هرچند بعدا به این نتیجه رسید که دو طرف جنگ، تفاوت چندانی با یکدیگر نداشتند. او از بیست سالگی نوشتن برای نشریات مختلف را آغاز کرد و از این لحظه با عنوان «درک کردن قدرت واژه‌ها» یاد می‌کند. همین واژه‌های قدرتمند او سبب شد تا به سرعت پیشرفت کند و از یک ستون‌نویس در روزنامه‌ محلی، به روزنامه‌نگار بین‌المللی تبدیل شود.

آثار

کتاب جنس ضعیف (The Useless Sex: Voyage Around the Woman) در سال 1961 انتشار یافت. این کتاب گزارشی است از سفر اوریانا فالاچی به کشورهای مختلف جهان مانند پاکستان، هند، مالزی، آمریکا و ژاپن، و بررسی وضعیت زنان در آن کشورها. او این گزارش‌ها را برای نشریه‌ای نوشت که در آن کار می‌کرد.

کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ (Nothing and Amen) در سال 1972 چاپ شد. این کتاب شرحی است از تجربیات اوریانا فالاچی از حضورش در جنگ ویتنام. او این کتاب را برای پاسخ به خواهرش نوشت که پرسیده بود «زندگی چیست؟».

کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد (Letter to a Child Never Born) در سال 1976 منتشر شد. این کتاب حرف‌هایی است که مادری به جنینی می‌زند که در شکمش دارد. از احساسات، عواطف، آرزوها، و بیم و امیدهایش می‌گوید. کتابی که تمام احساسات یک زن را در بر گرفته است. 

کتاب مصاحبه با تاریخ (Interview with History) مجموعه مصاحبه‌هایی است که اوریانا فالاچی، در طول سال‌های مختلف، با رهبران و سران سیاسی کشورها انجام داده و آن‌ها را در قالب یک کتاب منتشر کرده است.

تاثیرات

من به این فکر می‌کردم که در طرف دیگر دنیا بحث بر سر این است که آیا می‌توان قلب بیماری را که فقط ده دقیقه از زندگی‌اش باقی‌ است به جای قلب بیمار دیگری گذاشت تا شفا یابد؟ در حالی که اینجا هیچ‌کس از خودش نمی‌پرسید که آیا صحیح است جان یک عده انسان پاک و سالم را بگیرند و…؟ (کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ)